کد مطلب:33664 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

عارف در مرگ دو چیز می بیند











لذا نگاه عارف به مرگ نگاهی دو گانه است. از یك سو در آن وعده ی ملاقات یار را می بیند و از سوی دیگر در آن نیرویی مقهور كننده می یابد كه وی را به خضوع وا می دارد و سركشی های نفس را فرو می كوبد. و این هر دو، مطلوب عارفان است.

این قوم خود را لنگ می طلبند. این لنگی و عجز، از سر اختیار یا كاهلی و تنبلی نیست، بلكه عجزی انسان شناسانه است.


چون كه وا گردید گله از ورود
پس فتد آن بز كه پیش آهنگ بود


پیش افتد آن بز لنگ پسین
اضحك الرجعی وجوه العابسین


از گزافه كی شدند این قوم لنگ
فخر را دادند و بخریدند ننگ


پا شكسته می روند این قوم حج
از حرج راهی ست پنهان تا فرج


(مثنوی، دفتر سوم، ابیات 1122 -1119)

«پا شكسته به حج رفتن» یعنی به عجز خود اذعان كردن. عارفان همواره

[صفحه 237]

آینه ای می جستند كه عجز خود را در آن بنگرند و عاشقی و محبت یكی از آن آینه هاست.

در این عالم دو موجود هستند كه جبرا بر انسان چیره اند و عجز او را به او می نمایانند: خداوند و مرگ.


صفحه 237.